جدول جو
جدول جو

معنی مساحی کردن - جستجوی لغت در جدول جو

مساحی کردن
(شَ شُ دَ)
اندازه گرفتن سطح زمین. اندازه گیری زمین. پیمودن زمین
لغت نامه دهخدا
مساحی کردن
اندازه گرفتن سطح زمین
تصویری از مساحی کردن
تصویر مساحی کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شَ کَ / کِ دَ)
مدیحه سرودن. فضایل ممدوح را به شعر درآوردن، اشعار در فضایل و مصایب اهل بیت خواندن
لغت نامه دهخدا
(شُ شُ دَ)
پیمودن زمین و اندازۀ آن را معین کردن. (ناظم الاطباء). اندازه گرفتن. وسعت سطحی را تعیین کردن. حزر. (دهار) : چون خواهند که زمینی را مساحت کنند اولاً طول آن باز بینند که چند باب است و باب... عبارت از شش گز است، آنچه حاصل شوداز بابها هر ده را اشل گیرد و آنچه کم از ده باشد بر حال خود بگذارند گویند اشلی و چند باب، و آنچه کم از شش باشد نسبت دهند آن را با باب و گویند نصف باب چون سه گز باشد و ثلث باب چون دو گز باشد، بعد از آن عرض را بپیمایند بدین نوع که یاد کردیم پس ابواب طول در ابواب عرض بزنند آنچه حاصل شود به هر باب عشیری حساب کند و هر ده عشیری قفیزی و هر ده قفیزی جریبی و هر چه کم از شش باشد بر حال بگذارد و همچنین هر چه کم از شش گز بود، مثلاً گویند این زمین چند جریب و چند قفیز و چند عشیر و چند باب و ثلث یا نصف یا سدس باب است. (تاریخ قم ص 109 و 110). فلج، زمین مساحت کردن. (دهار). مسیح، آنکه زمین را مساحت کند. (دهار)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسامحت کردن
تصویر مسامحت کردن
مسامحه کردن: در تقریر آن مواضع مسامحت کرد
فرهنگ لغت هوشیار
بنرمی رفتار کردن، بتاخیر انداختن کاری را کوتاهی کردن اهمال ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طراحی کردن
تصویر طراحی کردن
نقشه چیزی را کشیدن طرح چیزی را ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساحت کردن
تصویر مساحت کردن
اندازه کردن اندازه گرفتن پیمودن اندازه گرفتن و پیمودن زمینی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منادی کردن
تصویر منادی کردن
ندا کردن آواز دادن: (و هفت روز منادی همی کنند که بعد از این هر که ستم کند یا توبره کاهی یا مرغی یا دسته ای تره به بیداد از کس بستاند یا متظلمی بدرگاه آید با آن کس همین کنند) (سیاست نامه. چا. اقبال 43)
فرهنگ لغت هوشیار
اندازه گرفتن، مساحی کردن، مساحت گرفتن، اندازه گیری کردن، مساحت گیری کردن، پیمودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
مسيحيّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از طراحی کردن
تصویر طراحی کردن
Design
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
Baptize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
baptiser
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
kubatiza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از طراحی کردن
تصویر طراحی کردن
проектировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
بپتسمہ دینا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
বাপ্তিস্মা দেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
รับศีล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
לטבל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
洗礼を施す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
施洗
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
세례를 주다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
vaftiz etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
membaptis
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
बपतिस्मा देना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
battezzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
bautizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
хрестити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
крестить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
chrzcić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
taufen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مسیحی کردن
تصویر مسیحی کردن
batizar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از طراحی کردن
تصویر طراحی کردن
entwerfen
دیکشنری فارسی به آلمانی